گزارشی از سفر عینالسلطنه قاجاری به خراسان
روزنامه خاطرات قهرمانمیرزا سالور، یکی از بهترین منابع مطالعه تاریخ ایران در دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی است. قهرمانمیرزا سالور ملقب به «عینالسلطنه»، مانند بسیاری از رجال دوره قاجار، عادت به نگارش خاطراتش داشت.
این خاطرات هرچند از زاویهای خاص حوادث و رویدادهای ایران را بررسی میکند و قطعا از جهتگیری تهی نیست، بهدلیل گستردگی و انتظام ویژه، میتواند نمایی نسبتا واضح از روزگار حیات نویسنده را پیش روی خواننده قرار دهد.
عینالسلطنه برادرزاده ناصرالدینشاه قاجار بود؛ پسر عبدالصمدمیرزا عزالدوله و تاجماه خانم (نوه فتحعلیشاه قاجار) که از دوران طفولیت، مانند همه شازدههای قجری، منصب و مقام داشت. عینالسلطنه در پنجاهسالگی با لقب «آجودان حضور»، سرتیپ دوم توپخانه شد و سه سال بعد به مقام نایبالحکومه همدان رسید.
او لقب عینالسلطنه را از ناصرالدینشاه قاجار و در اواخر عمر سلطان صاحبقران گرفت. قهرمانمیرزا در دوره مشروطه بهتدریج از سیاست کنارهگیری کرد و در املاک پدریاش در الموت ساکن شد و تا سال ۱۳۰۰ خورشیدی در آنجا ماند. او در ۹ مهرماه سال ۱۳۲۴ خورشیدی در تهران درگذشت و تا روز قبل از مرگش، عادت نوشتن خاطرات را ترک نکرد.
مجموعه روزنامه خاطرات او در سال ۱۳۷۴ خورشیدی به همت روانشاد استاد ایرج افشار در ۱۰ جلد منتشر شد. عینالسلطنه اوایل تابستان سال ۱۲۸۵ خورشیدی، اندکی پیش از پیروزی نهضت مشروطیت، به مشهد سفر کرد و گزارش این سفر را به تفصیل در روزنامه خاطراتش نوشت.
او در این گزارش، برخلاف عموم خاطرهنویسان این دوره، بیشتر بر روی جزئیات و شرایط اجتماعی مشهد متمرکز است و این مسئله، امتیاز ویژه گزارش وی محسوب میشود. در این نوشتار، قصد دارم گزیده و فرازهایی از گزارش عینالسلطنه را از مشهد سال ۱۲۸۵ خورشیدی برایتان روایت کنم و بر سبیل نیاز، حاشیهای مختصر بر آن بیفزایم.
متن گزارش موردبررسی، در جلد دوم از مجموعه ده جلدی روزنامه خاطرات عینالسلطنه گنجانده شده است.
چشمانداز خانههای زواری
یکی از موضوعاتی که عینالسلطنه در گزارش خود موردتوجه قرار داده است و در همه مکتوب وی به چشم میخورد، شرح اوضاع خانههای زوّاری در مشهد سال ۱۲۸۵ خورشیدی است. در آن زمان زائرانی که از شهرهای دیگر به مشهد سفر میکردند، برای اقامت سه انتخاب داشتند؛ نخست سکونت در خانه اقوام و آشنایان، دوم اسکان در کاروانسراهای موجود در شهر و سوم اجاره منازل موسوم به «زواری» و اقامت در آنها. اقامت در کاروانسرا، برای مدت طولانی نه شدنی بود، نه به صلاح.
کاروانسراها بهطور عمده محل رفتوآمد افراد متعدد و مختلف بودند و بهطبع امنیت و آسایش درخوراتکایی نداشتند، بهویژه برای کسانی که با خانواده به مشهد سفر کرده بودند. به ناچار افرادی که کسوکاری در مشهد نداشتند، باید تن به اجاره منازل زواری میدادند که نرخ اجارهبهای آنها از هیچقانونی پیروی نمیکرد و صاحبان منازل هرچه تیغشان میبرید از مسافر پول میگرفتند و، چون نظارتی در کار نبود، پاکیزگی و بهداشتی هم وجود نداشت. خانههای تمیز و راحت، معمولا بسیارگران بودند و فقط اغنیا میتوانستند از آنها استفاده کنند، افرادی مانند عینالسلطنه.
او در خاطراتش وضعیت خانههای زواری مشهد را اسفبار توصیف میکند و مینویسد: «از بس خانههای زواری نزدیک حرم بد بود، دیگر خودم نرفته [و]واگذار سلیقه دیگران کردم و امشب به خانه برادرزاده میرزارحیم زیارتنامهخوان آمدیم؛ در بازار سرشور واقع است. بسیار بدجایی است. خانه خود میرزارحیم گفتند بهتر است، ماهی بیست تومان میدهد. شب حرم مشرف شدم. از آنجا مشیرالسلطنه (۱) منزل خودش برد. خانه خوبی دارد؛ مال برادر حاجی معاونالتجار، از متمولین مشهد، است. تازه ساخته و آلافرنگ است.»
واژه آلافرنگ که عینالسلطنه در متن نوشتاری خود به آن اشاره کرده، به معنای سبک فرنگی است؛ یعنی مشیرالسلطنه منزلی در مشهد اجاره کرده بود که از حیث معماری، نمایی فرنگی داشت و در ضمن تازهساز بود. این موضوع نشان میدهد که در معماری شهری مشهد، طی دهه ۱۲۸۰ خورشیدی، بهتدریج سبک غربی نفوذ خود را آغاز کرده و بر نما و نقشه منازل اثر گذاشته بود.
عینالسلطنه که ظاهرا بهدلیل تربیت اشرافیاش نمیتوانست در خانه برادرزاده میرزارحیم زیارتنامهخوان اقامت کند، شبی را در خانه اجارهشده توسط مشیرالسلطنه گذراند و فردا منزل خودِ میرزارحیم را اجاره کرد: «آخرالامر خانه میرزارحیم کرایه شد؛ ماهتابی (۲) و اطاقی برای بیرونی دارد. اطاق اندرون هم مبله است. او میگوید بیست تومان من میگویم پانزده. تا چه وقت دعوا طی شود. زیارت هم خودش باید بخواند. در اینجا رسم است خانه هر زیارتنامهخوان کرایه شد، زیارت با اوست.»
گزارش عینالسلطنه احتمالا تنها گزارش موجود درباره رسم اجاره کردن خانه زیارتنامهخوانها در مشهد دوره مشروطه است. شاید اگر ندانیم زیارتنامهخوان کیست و کار او چیست، نتوانیم درک صحیحی از این روایت داشته باشیم. زیارتنامهخوانها یکی از اصناف فعال در حرم رضوی بودند که امروزه، اخلاف آنها هنوز هم در صحن عتیق حرم مطهر، به روضهخوانی یا زیارتنامهخوانی مشغول هستند.
در قدیم بهدلیل ناآشنایی مردم با متن عربی و بیسوادی بخش عمدهای از آنها، وجود کسانی که بتوانند زیارتنامه را بلند بخوانند و آداب زیارت را به زائران متذکر شوند، ضرورت پیدا میکرد؛ بههمیندلیل، زیارتنامهخوانها در ورودیهای حرمرضوی میایستادند و در قبال دریافت وجه، زائران را در مسیر زیارت همراهی میکردند. برای آنکه همه زوار بتوانند از این خدمت بهرهمند باشند، موقوفههایی وجود داشت که هزینه زیارتنامهخوان را پرداخت میکرد و این خدمت، بدون هزینه برای زائرانی که تمکن مالی نداشتند، ارائه میشد.
عینالسلطنه منزل یکی از این زیارتنامهخوانها را برای مدت اقامت خود در مشهد اجاره کرده بود، زیارتنامهخوانی به نام میرزارحیم. توصیف عینالسلطنه از منزل میرزا رحیم هم جالب و درخورتأمل است.
او مینویسد که اتاق اندرونی منزل وی، «مُبله» بوده است. اگر مبله را به معنای امروزش در نظر بگیریم -که احتمالا باید چنین هم بوده باشد- میتوانیم به این نتیجه برسیم که سبک غربی فقط نمای معماری شهر مشهد را تحتتأثیر قرار نداده و مظاهر تمدن باختر، حتی در منازل مردم مشهد نیز ارج و قربی یافته بوده است.

مسئله تشویش تابعیت
تصویری که عینالسلطنه از نمای کلی شهر ارائه میکند نیز به نسبت خوب و درخوربررسی است. او توانایی خوبی در چنین توصیفهایی دارد و میتوان چنین استعدادی را در دیگربخشهای روزنامه خاطراتش دید.
زیارتنامهخوانها از اصناف فعال در حرم رضوی بودند که امروزه، اخلاف آنها هنوز هم در صحن عتیق حرممطهر به روضهخوانی مشغولند
عینالسلطنه در توصیف مشهد، به اختصار مینویسد: «مشهد شهر کوچکی نیست. باید ۸۰ الی ۱۰۰ هزار نفر جمعیت داشته باشد. بازارش معمور و رو به ترقی و آبادی است. ترکها خانههای خوب ساخته و میسازند. تجارت روس از راه عشقآباد رواج دارد. تبعه بسیاری هم بههم زدهاند. قونسول روس و انگلیس عمارت و باغ عالی دارند. دستگاه قونسول اینجا از سفارت طهران بیشتر است. هر یک یکصد نفر قزاق و نیزهدار هندی مستحفظ دارند.»
عینالسلطنه در همین چندخط درباره مشهد، شهر را از چهار زاویه مختلف ارزیابی کرده است؛ جمعیت، تجارت، بافت نژادی و جایگاه دیپلماتیک. موضوع نفوذ روسیه تزاری در شهر که طی یک دهه بعد، تا سال ۱۹۱۸ میلادی (۱۲۹۷ خورشیدی) ادامه پیدا کرد، مسئله جدی مشهد در دهه ۱۲۸۰ خورشیدی بود.
روسها نفوذ گستردهای در شهر داشتند و از طرفی، بهدلیل ناتوانی حکومت مرکزی در دفاع از اتباع ایران، بسیاری از تجار و متمولان، از فرصت اعطای تابعیت دولت روسیه تزاری استفاده میکردند و با پرداخت مبالغی، تابعیت دولت بیگانه را در ایران به دست میآوردند.
این تابعیت، افزون بر افزایش ضریب امنیت اقتصادی و...، برای آنها از دو جهت نفع فوقالعاده داشت؛ نخست اینکه تجار تابع دولت روسیه، از پرداخت عوارض گمرکی معاف بودند، چون امتیاز گمرک ایران در سال ۱۹۰۱ میلادی (۱۲۸۰ خورشیدی)، در قبال اعطای وام به روسیه تزاری واگذار شده بود و دوم اینکه کسب تابعیت روسیه تزاری میتوانست تجار را از تعقیب قضایی در ایران مصون بدارد؛ زیرا طبق عهدنامه ترکمانچای، اتباع امپراتوری روسیه تزاری از حق قضاوت کنسولی (کاپیتولاسیون) برخوردار بودند و دولت ایران نمیتوانست در هیچ شرایطی آنها را بهدلیل انجام جرم یا تخلف، تحتتعقیب قرار دهد.
نکته دیگری که در گزارش عینالسلطنه وجود دارد و با وجود اختصار، نمایی کلی از رقابت میان روس و انگلیس را در مشهد نشان میدهد، مسئله عمارت کنسولگریها و نیز تعداد سربازان محافظ آنهاست که رقمی برابر بوده است.
کنسولگری انگلیس در نزدیکی ارگ مشهد و کنسولگری روسیه در نزدیکی باغخونی (احتمالا نام دقیق آن باغ خانی بوده باشد) امروزی قرار داشت. بعدها باغ خونی هم به روسیه تزاری واگذار شد و هر دو دولت، اجازه استقرار نیروی نظامی مختص به خود را داشتند و احتمالا با عنایت به اصل کاملةالوداد توانسته بودند تعداد برابر نیرو در کنسولگریهای خود مستقر کنند.
بلایی به نام آصفالدوله شاهسوند
عینالسلطنه در گزارش خود به زمامداری آصفالدوله شاهسون در مشهد آن روزگار اشاره کرده و نوشته است: «فرمانفرمای خراسان و سیستان حاجی آصفالدوله پسر شهابالملک مرحوم شاهسون اینانلوست که ملقب به نظامالدوله شد و در سفر [شاه]حاکم خراسان شد. سال سیّم حکومت اوست. متولیباشی آستانه مقدسه میرزاکاظمخان تبریزی صهرالسلطان، داماد شاه حالیه، است.»
دوران حکومت آصفالدوله شاهسون، یکی از ادوار سیاه و مصیبتبار تاریخ معاصر مشهد و خراسان است. کافی است مروری بر گزارش پرسیسایکس که در جلد دوم خاطراتش و با استناد به اسناد موجود در کنسولگری انگلیس تنظیم کرده است، داشته باشیم: «جمع عواید مالیات خراسان از منابع [مختلف]در سال ۱۹۰۵ [میلادی/ ۱۲۸۴ خورشیدی]مبلغ ۱۳۷ هزارو۷۱۳ لیره نقد و ۲۱ هزارو۷۷۸ تُن غلات (گندم و جو) بود. مقدار زیادی غلات به جیرهخواران و قشون داده میشد. فقط ۱۱۶۰ تُن برای فروش باقی میماند. مسئله تعیین قیمت غلات آشکارا اشکالات زیادی داشت و بدیهی است که در آخر هم چیزی از این طریق عاید دولت نمیشد.
والی خراسان مبالغی در حدود ۳۰ هزار لیره بیش از حد نصاب مالیات خراسان جمع میکرد. بعدا ۱۴ هزار لیره به شاه و ۶ هزار لیره به صدراعظم بعنوان پیشکش میپرداخت. بدین طریق ۱۰ هزار لیره باقی میماند که بین وزیر مالیه و والی تقسیم میشد.»
این رفتار ستمگرانه در شرایطی دنبال میشد که خراسان گرفتار قحطی شدید بود و آصفالدوله برای جبران کمبود مالی در برخی نواحی مانند قوچان و روستاهای اطراف آن، دست به فروش دختران زد و ننگی ابدی پدید آورد.
پینوشت:
(۱) میرزااحمدخان مشیرالسلطنه، صدراعظم و نخستوزیر ایران در دوره قاجار. او در دوره استبداد صغیر، نخستوزیر بود و بعدها توانست با پرداخت ۶۰هزارتومان رشوه، از محاکمه و مجازات بگریزد. مشیرالسلطنه در سال ۱۲۹۷ خورشیدی در تهران درگذشت.
(۲) ایوانی کوچک که یک بخش یا همه آن از ساختمان بیرون زده باشد. استفاده از این الگو در معماری شهر مشهد، قدمتی طولانی دارد و احتمالا در شکل دادن به ساباطهای شهر نقش داشته است.
* این گزارش شنبه ۲۴ آبانماه ۱۴۰۴ در شماره ۴۶۲۷ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.
